خاری دم. سردار مجرب آتنی بود که بجهت خصومت اسکندر از آتن تبعید شد و موردخطاب داریوش واقع شده داریوش وقتی که این سپاه عظیم خود را سان دید خاری دم را مخاطب قرار داد پرسید که آیا این قوه برای اضمحلال مقدونی ها کافی است ؟ خاری دم موقع خود و غرور شاهانه داریوش را در نظر نگرفته جواب داد: شاها اگر چه حقیقت ممکن است خوش آیند تو نباشدولی من مجبورم آن را بتو امروز بگویم زیرا اگر بعد بگویم بیهوده و بی نتیجه است. این لشکر عظیم که از ملل مختلفه تشکیل یافته ترا بکار ناید. (از ایران باستان ج 2 ص 1293 و 1294) (قاموس الاعلام ترکی ج 3 ص 2011)
خاری دم. سردار مجرب آتنی بود که بجهت خصومت اسکندر از آتن تبعید شد و موردخطاب داریوش واقع شده داریوش وقتی که این سپاه عظیم خود را سان دید خاری دم را مخاطب قرار داد پرسید که آیا این قوه برای اضمحلال مقدونی ها کافی است ؟ خاری دم موقع خود و غرور شاهانه داریوش را در نظر نگرفته جواب داد: شاها اگر چه حقیقت ممکن است خوش آیند تو نباشدولی من مجبورم آن را بتو امروز بگویم زیرا اگر بعد بگویم بیهوده و بی نتیجه است. این لشکر عظیم که از ملل مختلفه تشکیل یافته ترا بکار ناید. (از ایران باستان ج 2 ص 1293 و 1294) (قاموس الاعلام ترکی ج 3 ص 2011)
یاری دهنده. مساعد. کمک کننده. دستیار. پایمرد. مددکار: ارواج گفت برو و طلب کن و اگر ترا حرب افتد و محتاج به یاری ده باشی مرا خبر ده تا تو را یاری ده باشم. (ترجمه طبری بلعمی). برآرم من این راه ایشان به رای به نیروی یاری ده رهنمای. فردوسی. گه سیاه آید بر تو فلک داهی گه ترا مشفق و یاری ده و یار آید. ناصرخسرو. خاص خدایگانی خلق خدای را یاری دهی، به نیکی، بادت خدای یار. سوزنی. به الهام یاری ده رهنمون لغتهای هر قومی آری برون. نظامی. ساقی می ارغوانیم ده یاری ده زندگانیم ده. نظامی. در این بود کانصاف یاری ده است اگر پردۀ کج نیاری به است. نظامی. ز یاری ده خود در آن داوری گهی یارگی خواست گه یاوری. نظامی (شرفنامه ص 473). تویی یاری ده و غمخوار شیرین وگرنه وای بر شیرین مسکین. نظامی. خدا باد یاری ده دادخواه. نظامی
یاری دهنده. مساعد. کمک کننده. دستیار. پایمرد. مددکار: ارواج گفت برو و طلب کن و اگر ترا حرب افتد و محتاج به یاری ده باشی مرا خبر ده تا تو را یاری ده باشم. (ترجمه طبری بلعمی). برآرم من این راه ایشان به رای به نیروی یاری ده رهنمای. فردوسی. گه سیاه آید بر تو فلک داهی گه ترا مشفق و یاری ده و یار آید. ناصرخسرو. خاص خدایگانی خلق خدای را یاری دهی، به نیکی، بادت خدای یار. سوزنی. به الهام یاری ده رهنمون لغتهای هر قومی آری برون. نظامی. ساقی می ارغوانیم ده یاری ده زندگانیم ده. نظامی. در این بود کانصاف یاری ده است اگر پردۀ کج نیاری به است. نظامی. ز یاری ده خود در آن داوری گهی یارگی خواست گه یاوری. نظامی (شرفنامه ص 473). تویی یاری ده و غمخوار شیرین وگرنه وای بر شیرین مسکین. نظامی. خدا باد یاری ده دادخواه. نظامی
شکافندۀ سنگ خاره، کنایه از قدرت است و صلابت: تکاور یکی خاره دری تو گفتی چو یوز از زمین برجهد کش جهانی. منوچهری. برآمد بادی از اقصای بابل هبوبش خاره در و باره افکن. منوچهری
شکافندۀ سنگ خاره، کنایه از قدرت است و صلابت: تکاور یکی خاره دری تو گفتی چو یوز از زمین برجهد کش جهانی. منوچهری. برآمد بادی از اقصای بابل هبوبش خاره در و باره افکن. منوچهری